-
خاطرات
پنجشنبه 2 خردادماه سال 1392 23:23
خاطرات چقد عجیبند... گاهی گریه می کنیم به یاد روزهایی که با هم می خندیدم...
-
دلتنگی
یکشنبه 7 آبانماه سال 1391 17:27
نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم... و کدام خواهش را نشنیدم... و به کدام دلتنگی خندیدم... که چنین دلتنگم...
-
بردیا کوچولو
دوشنبه 26 تیرماه سال 1391 19:30
اینم یه عکس از پسر خوشکل و گلم بردیا جون
-
امید
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 11:44
هرگز امید را از کف مده آنگاه که چیز دیگری برای دادن در کف داری. همه چیز در آن لحظه ای به پایان می رسد که قدم های تو باز می ایستد و هراسی به خود راه مده از پذیرفتن این حقیقت که هنوز پله ای تا کمال فاصله باشد. تنها پیوند میان ما خط نازک همین فاصله است...
-
و اما عشق...
چهارشنبه 17 فروردینماه سال 1390 16:44
برای لبریز ساختن روابطمان از عشق واقعی هروقت کار نادرستی انجام دادیم فورا معذرت خواهی کنیم. وهر وقت کار درستی انجام دادیم آن را فراموش کنیم...
-
آخرین نفس
چهارشنبه 29 دیماه سال 1389 17:15
کاش دانه های دلم همچو اناری پیدا بود تا میدیدی هر دانه؛هزار دانه تو را دوست میدارد... کاش لحظه ای در چشم من خود را تماشا میکردی تا باورت شود تا کدامین اوج عاشق توام... هر کجا باشی جایت سبز؛هر چه باشی لبانت پر خنده باد... اندیشه ات را با که می پرورانی؟خوش به حالش... اما مرا همین بس که دوستت دارم!تا آخرین نفس وجودم......
-
یاد
پنجشنبه 18 آذرماه سال 1389 16:01
در شب فاصله ها خاطره مهمان من است یاد تو روشنی کلبه ی ویران من است
-
مشکلات
شنبه 22 آبانماه سال 1389 09:53
یک روز یک مرد جوان رفت پیش دکتر وینسنت پیل و بهش گفت: - آقای دکتر من خسته شدم. من نمی تونم از پس مشکلاتم بر بیام. لطفاً به من کمک کنید. دکتر پیل جواب داد: - باشه فقط یکم صبر کن من یک سخنرانی دارم بعد از سخنرانی به تو جایی رو نشون میدم که هیچ کس اونجا مشکلی نداره. مرد جوان خوشحال میشه و میگه: - باشه من منتظرم. هر...
-
داستان غمناک مادر...
یکشنبه 9 آبانماه سال 1389 15:09
چشم مادر مادر من فقط یک چشم داشت من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت یک روز اومده بود دم در مدرسه که منو به خونه ببره خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟ روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت مامان...
-
چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد؟
سهشنبه 4 آبانماه سال 1389 15:07
چرا حلقه ازدواج باید در انگشت چهارم قرار بگیرد؟ ابتدا کف دو دستتان را روبروی هم قرار دهید و دو انگشت میانی دست های چپ و راستتان را پشت به پشت هم بچسبانید. 2. چهار انگشت باقی مانده را از نوک آنها به هم متصل کنید 3. به این ترتیب تمامی پنج انگشت به قرینه شان در دست دیگر متصل هستند . 4. سعی کنید انگشتان شصت را از هم جدا...
-
جالبه نه؟؟؟!!!
شنبه 1 آبانماه سال 1389 17:54
-
خودت باش...
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 17:34
خودت باش... فکرمی کنی طوطی خوشبخته یاکلاغ؟؟؟حتماتوهم مثل بقیه به خاطر خوشرنگی پروبال طوطی اونو سعادتمندمی دونی !!!امااگه یه خرده بهتربه زندگی اونانگاه کنی می بینی سیاهی پروصدای ازاردهنده قارقار کلاغ یه نعمت براش.واسه اینکه طوطی روبه خاطرهمون قشنگی ظاهروصداش توی قفس حبس می کننداماکلاغ ازادو رهاست وهیچ هراس ودلهره ازدست...
-
کوچولوی ناز
دوشنبه 26 مهرماه سال 1389 11:40
-
چهره زشت نفرت...
سهشنبه 20 مهرماه سال 1389 11:35
چهره زشت نفرت... معلم یک کودکستان به بچه های کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند . او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید ، سیب زمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچه ها با کیسه های پلاستیکی به کودکستان آمدند . در کیسهء بعضی ها 2 بعضی ها...
-
وکیل خسیس
یکشنبه 18 مهرماه سال 1389 11:04
وکیل خسیس مسئولین یک مؤسسه خیریه متوجه شدند که وکیل پولداری در شهرشان زندگی میکند و تا کنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند. مسئول خیریه: آقای وکیل ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که از درآمد بسیار خوبی برخوردارید ولی تا کنون هیچ کمکی به خیریه نکردهاید. نمیخواهید...
-
عاشقی خطرناکه!
چهارشنبه 14 مهرماه سال 1389 11:17
توی دنیا عاشقا چه بیکسن عاشقا عاقبتش خارو خسن اینارو برات گفتم تا بدونی عاشقی خیلی خطرناکه حسن!!!
-
خودتون قضاوت کنید!!!
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 17:40
-
معنای عشق واقعی
سهشنبه 6 مهرماه سال 1389 09:53
-
خیانت
جمعه 2 مهرماه سال 1389 19:22
تو رو با غریبه دیدم صدام در نمیاد دلم آتیش می گیره کاری ازم برنمیاد به دلم هرچی میگم اون منو اصلا نمی خواد ولی فایده ای نداره بازم سراغ تو میاد
-
گنگ خوابدیده
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 00:18
بدان که بی قلب نخواهم رفت. با عشق تو با کس دیگر زندگی نخواهم کرد. دوست دارم آن هیچ کسی باشم که نامه هایت را برایش می نویسی و ای کاش آن هیچ کس اجازه خواندن نامه هایت را داشته باشد. تو به من آموختی که عشق با عشقبازی متفاوت است.عشق دست خود آدمنیست. بی خبر و بی اراده می آید.اما عشقبازی دست خود آدم است من از آنچه دست ساز...
-
مسافرت
سهشنبه 23 شهریورماه سال 1389 10:04
سلام دوستان ببخشید مدتیه آپ نکردم آخه مسافرت بودم وامروز برگشتم... جاتون خالی خیلی خوش گذشت
-
داستان کوتاه(لذت دیدن)
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 16:01
مرد مسنی به همراه پسر ٢۵ سالهاش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار پسر ٢۵ ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس میکرد فریاد زد: پدر نگاه کن درختها حرکت...
-
ناراحت نشیدها شوخیه
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 12:06
سلام دوستان خوبم گله کرده بودید چرا در مورد خانما مطلب پست قبلی رو نوشتم منم برای اینکه تبعیض قائل نشم این پست رو اختصاص دادم به آقایون... پسر ها شبیه سوسک هستند !!!!!! چرا؟؟؟؟؟ میگم خدمتتون 1.دقت کردین بعضی سوووسکااا گیر میدن بهت هرچی با دمپایی میزنی تو سرشون بیشتر میان طرفت!!!! 2.دیدین سوسک ها چقدر سگ جونن لهشون...
-
زن زندگی شما کدومه ؟
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 19:52
زن زندگی شما کدومه ؟ زن مدل هارد دیسک: همه چی یادش میمونه، تا ابد! زن مدل رم ( RAM ): از دل برود هر آن که از دیده برفت! زن مدل ویندوز: همه میدونن که هیچ کاری رو درست انجام نمیده، ولی کسی نمیتونه بدون اون سر کنه! زن مدل اکسل: میگن خیلی هنرها داره ولی شما فقط برای چهار نیاز اصلیتون ازش استفاده میکنین! زن مدل...
-
تحمل غم
پنجشنبه 11 شهریورماه سال 1389 11:40
خدایا شکرت که غم را آفریدی ، درد را آفریدی ، دلتنگی را آفریدی ، اشک را آفریدی چرا که اگر همیشه می خندیدم و شاد بودم تو را از خاطر می بردم این واقعیت است ؛ من انقدر نمک نشناس هستم که تنها تو را در غم هایم صدا می کنم چرا که شانه هایم توان تحملشان را ندارد
-
زن
سهشنبه 9 شهریورماه سال 1389 11:37
زن عشق می کارد و کینه درو می کند دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی .... برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ... در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ... او کتک می خورد و تو...
-
رنج دلقک
شنبه 6 شهریورماه سال 1389 20:12
من رنج آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زند اما سکه صدقه رهگذر خود خواهی آن را می خشکاند احساس کرده ام. چارلی چاپلین
-
داستان کوتاه(پیرمرد عاشق)
جمعه 5 شهریورماه سال 1389 17:25
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: «باید ازت عکسبرداری بشه تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشه.» پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به...
-
راز
چهارشنبه 27 مردادماه سال 1389 00:54
هیچ وقت رازت رو به کسی نگو!وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی چطور انتظار داری کس دیگهای برات راز نگهدار باشه...
-
خواننده جنجالی ترکیه(ابرو گوندیش) در کرج
یکشنبه 24 مردادماه سال 1389 15:25
خواننده جنجالی ترکیه(ابرو گوندیش) در کرج برای دیدن عکسها و مطالب به ادامه مطلب مراجعه کنید! نظر یادتون نره!!! در حالی که هنوز حاشیهسازیها بر سر ازدواج خواننده مشهور و جنجالی ترکیه با یک تاجر ایرانی به پایان نرسیده است، یک خواننده ترک به همراه همسرش هماکنون در کرج به سر میبرند. چندی پیش موضوع ازدواج «ابرو گوندوش»،...